مهرانمهران، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات مهران

مسافرت مشهد

مامانی ما تا 40 روز خونه مادر جون موندیم خاله جون مهناز با بچه هاش وخاله جون مهدیس هم بودن ساعت1صبح شنبه 2 شهریور من وشما وبابای همراه مادر جون مرضیه ومامان بزرگ رفتیم مشهد ما 4روز مشهد بودیم وبهمون خیلی خوش گذشت البته از این موضوع که شما فقط میخواستی تو بغل من باشی وبغل هیچ کس نمی رفتی هم نگذ ریم ...
18 بهمن 1392

اولین اصلاح مهران

مامانی بعداز ظهر روز پنج شنبه 25 مرداد من وبابای شما رو بردیم تا موهاتونو کوتاه کنیم اولش تو بغل بابای بودی ولی از بس وول خوردی و نق زدی تا من مجبور شدم شما رو بغل کنم اینم عکس قبل و بعد اصلاح ...
12 بهمن 1392

بدترین روز زندگی مامان

پسرم از روزی که از بچگی ازش میترسیدم اومد پدر جون  غروب روز سه شنبه 25 تیر ازپیش ما پر کشیدورفت وما روبا یه دنیا غم تنها گذاشت مامانی من نمیدونم تا اخر عمرم با این غم و دلتنگیم چیکار کنم ...
7 بهمن 1392

مسافرت ماسوله

پسر گلم چهار شنبه 19 تیر ماه اولین روز ماه رمضون من وشما همراه خاله سمیه وخاله حدیث (دوستهای مامانی)  ساعت 8 صبح حرکت کردیم سمت ماسوله اولش ما نمی خواستیم بریم چون حال پدر جون اصلا خوب نبود ولی انقد خاله هااصرار کردن خلاصه قرار شد یه روزه بریم  و برگردیم  مامانی خیلی بچه خوبی نبودی  شاید به خاطر این بود که بد خواب شده بودی  شب و توی فومن موندیم صبح رفتیم ماسوله ناهار هم همونجا خوردیم  عکس با لباس محلی هم انداختیم  شب ساعت 12 هم بودیم خونه اینم عکسهای پسر خوشگلم ...
20 آبان 1392

تولد 1 سالگی مهران

   اشک شادی شمعو نگاه کن                 که واست میچکه چیکه چیکه کام همه رو بیا شیرین کن                          بیا کیک وببر تیکه تیکه         همه جمع شده اند دور تو امشب                    گل بوسه میدن که بچینی در جشن تولدت عزیزم       &...
26 مهر 1392

عکسهای11 ماهگی تا 12 ماهگی مهران

پسر گلم یکی از بازیهای مورد علاقت بازی با توپ وقتی بابای با عمو مجتبی فوتبال میکنن شماهی میدوی اینور هی میدوی اونور جدیدا هم یاد گرفتی توپ شوت کنی با کیف مامان هم دوست داری بازی کنی وسیله هاشو بیرون بریزی وای مامانی از حموم کردنت از ترس شما در حموم رو نمی تونیم باز کنیم تا صدای در حموم و میشنوی میدوی میای خیلی آب بازی دوست داری از دوچرخه سواری بگم که زیاد خوشت نمیاد بین راه گریه میکنی تا بغلت کنم هم باید شما تو بغلم باشی هم دوچرخه رو هل بدماینم عکسات ...
5 تير 1392