شب یلدا
مامان جون ما شب یلدا شام بودیم خونه مادر جون ثریا بعد از شام رفتیم خونه مادر جون مر ضیه خونه ما رسیدیم سفره شب یلدا خراب شده بود دیگه بعدش راضیه خاله سفره رو برای شما درست کرد تا ازتون عکس بندازم و شما هم تو خواب عمیق بودین ...
نویسنده :
مامان مهران
10:30
شش ماهگی مهران
عکسهای 5ماهگی تا 6 ماهگی
اولین باری که مهران نشست
عزیز دلم 10 اذر وقتی گذاشتم بشینی یه 5 دقیقه ای نشستی وای مامانی خیلی خوشحال شدم اینم عکساش ...
نویسنده :
مامان مهران
9:47
پنج ماهگی مهران
٥ ماهگیت مبارک باشه عسلم مامانی برات کیک نگرفتم چون این روزها یکم پدرجون یوسف مریض منم دل و دماغ ندارم ولی مامانی شما خیل خوردنی شدی اینم عکسهای شما 5تا شمع برات گذاشتم ...
نویسنده :
مامان مهران
9:15
عید غدیر
عکسهای چهار ماهگی تاعید قربان
عید قربان
عزیز دلم یه روز قبل عید قربون من وشما ساعت 6 غروب خوابیدیم به خاطر همین صبح عید قربون ساعت 4 صبح بیدار شدیم بعدش رفتیم خونه مادرجون مرضیه وقتی رسیدیم همه خواب بودن منتظر موندیم تا مثل هر سال اقا مسلم بیاد تا گوسفند و قربونی کنهما ناهارو خونه مادرجون مرضیه خوردیم بعد از ظهر رفتم خونه مادر جون ثریا وشام اونجا بودیم البته ناهار مریم خاله وبچه هاش هم بودن و شام عمو جون میر رمضون و بچه هاش ودر کل روز خیلی خوبی بود اینم عکساش ...
نویسنده :
مامان مهران
8:51